شهدا سال 64 -زندگینامه شهید حمید کیوانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حميد کيواني »
هر بار که یاد دوست به سراغت میآید و انتظار رو به پایان میرود، هر بار نو، هر بار تازه و هر بار اولین باری است که دوست تلنگر توجهی به پنجره دلت میزند. دلت، گرفته است. پنجره را که میگشایی و یادی از او میکنی، عطری تازه در مشام زندگیات حلول میکند و نوایی تازه از تارهای هستیات بر میخیزد. آری! یاد از حمید است که 1/1/1339 در خطه دلیر مردان گردان کمیل، شهرستان نیریز، میان خانوادهای مذهبی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حميد کيواني »
هر بار که یاد دوست به سراغت میآید و انتظار رو به پایان میرود، هر بار نو، هر بار تازه و هر بار اولین باری است که دوست تلنگر توجهی به پنجره دلت میزند. دلت، گرفته است. پنجره را که میگشایی و یادی از او میکنی، عطری تازه در مشام زندگیات حلول میکند و نوایی تازه از تارهای هستیات بر میخیزد. آری! یاد از حمید است که 1/1/1339 در خطه دلیر مردان گردان کمیل، شهرستان نیریز، میان خانوادهای مذهبی...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید یدالله محمد حسینی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
دیوارهای گِلی و کوچههای پر صفای روستای بشنه از مهربانی و خوشرویی یدالله سخن میگویند و مردم روستا هرگاه او را به خاطر میآورند، لبهای خندان و وقار توأم بامتانتش را به همدیگر یادآوری میکنند. قلم نیز در سوگ او بر روی کاغذ میلغزد و از عشقی که او به شهادت و متصل شدن به دریای انسانیت داشت مینویسد. از او که در اولین روز از ماه مهر سال ۱۳۴۳ در روستای بشنه از توابع شهرستان نیریز، در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
دیوارهای گِلی و کوچههای پر صفای روستای بشنه از مهربانی و خوشرویی یدالله سخن میگویند و مردم روستا هرگاه او را به خاطر میآورند، لبهای خندان و وقار توأم بامتانتش را به همدیگر یادآوری میکنند. قلم نیز در سوگ او بر روی کاغذ میلغزد و از عشقی که او به شهادت و متصل شدن به دریای انسانیت داشت مینویسد. از او که در اولین روز از ماه مهر سال ۱۳۴۳ در روستای بشنه از توابع شهرستان نیریز، در...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید غلامرضا ماجدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
غلامرضا، یاس سپیدی بود که ۱۳۴۵/۴/۱۰ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و زحمتکش شکوفا شد. با رویش خود گرمی و روشنایی را به کانون خانواده ارزانی داشت و گلهای امید فراوانی در دل پدر پرتلاش و مادر مهربان خود کاشت. او تنها فرزند خانواده بود و یگانه دلخوشی پدر و مادر که همه آرزوها و آمالشان را در وجود وی میجستند. پدر برای تأمین معاش به شغل شریف کارگری مشغول بود و با زحمت و رنج فراوان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
غلامرضا، یاس سپیدی بود که ۱۳۴۵/۴/۱۰ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و زحمتکش شکوفا شد. با رویش خود گرمی و روشنایی را به کانون خانواده ارزانی داشت و گلهای امید فراوانی در دل پدر پرتلاش و مادر مهربان خود کاشت. او تنها فرزند خانواده بود و یگانه دلخوشی پدر و مادر که همه آرزوها و آمالشان را در وجود وی میجستند. پدر برای تأمین معاش به شغل شریف کارگری مشغول بود و با زحمت و رنج فراوان...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید محمد حسن بهرامی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
بیایید همراه نسیم شویم و در میان شقایقهای پرپر ایرانزمین، نشانی از گلبرگهای به خون نشسته بگیریم، آنانی که نگاهشان درس عشق و فداکاری و اعمالشان صداقت و درستی را تداعی میکرد. سراغ از محمدحسن بهرامی بگیریم که سال ۱۳۴۷ در شهرستان نیریز، غنچه وجودش شکوفا شد و شادی و شعف را در میان خانواده به ارمغان آورد. از او که درس پایداری و دینمداری را در دامن مادر و عشق به دیگران را در کنار پدر آموخت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
بیایید همراه نسیم شویم و در میان شقایقهای پرپر ایرانزمین، نشانی از گلبرگهای به خون نشسته بگیریم، آنانی که نگاهشان درس عشق و فداکاری و اعمالشان صداقت و درستی را تداعی میکرد. سراغ از محمدحسن بهرامی بگیریم که سال ۱۳۴۷ در شهرستان نیریز، غنچه وجودش شکوفا شد و شادی و شعف را در میان خانواده به ارمغان آورد. از او که درس پایداری و دینمداری را در دامن مادر و عشق به دیگران را در کنار پدر آموخت...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید سید جلال صادقی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد جلال صادقي »
جمال زیبای سید جلال، سال 1344 در در شهر آباده طشک از توابع شهرستان نیریز، در خانوادهای مذهبی و متدین، از سلسله جلیله سادات، در میان شادی و هلهله آنان نمایان شد. الفبای زندگی را در سایه پر مهر خانواده فراگرفت و برای آشنا شدن با علوم روز، راهی دبستان هجرت در آباده طشک شد. دوره ابتدایی را با موفقیت سپری کرد و دوره راهنمایی را در مدرسه ابنسینا آغاز کرد و به پایان برد. تحصیلات متوسطه را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد جلال صادقي »
جمال زیبای سید جلال، سال 1344 در در شهر آباده طشک از توابع شهرستان نیریز، در خانوادهای مذهبی و متدین، از سلسله جلیله سادات، در میان شادی و هلهله آنان نمایان شد. الفبای زندگی را در سایه پر مهر خانواده فراگرفت و برای آشنا شدن با علوم روز، راهی دبستان هجرت در آباده طشک شد. دوره ابتدایی را با موفقیت سپری کرد و دوره راهنمایی را در مدرسه ابنسینا آغاز کرد و به پایان برد. تحصیلات متوسطه را...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید علیرضا اکرامپور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
ای رفیق! همچون قاصدکهای عاشق به پرواز در آی و نظاره کن به خون نشستن آلالههای سرخرنگ سرزمین ایران را که آواز ملکوتی فرشتگان را زمزمه میکنند و در سودای وصال دوست، سر و جان را یکباره به بازار شهادت میبرند. از میان آن قاصدکها، میتوان یکی چون علیرضا اکرام پور را به شمار آورد. همانی که در اولین روز از زمستان سال ۱۳۳۶ سرمای طبیعت را با نفس گرم خود طراوت بهاری بخشید و فضای خانواده مذهبی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
ای رفیق! همچون قاصدکهای عاشق به پرواز در آی و نظاره کن به خون نشستن آلالههای سرخرنگ سرزمین ایران را که آواز ملکوتی فرشتگان را زمزمه میکنند و در سودای وصال دوست، سر و جان را یکباره به بازار شهادت میبرند. از میان آن قاصدکها، میتوان یکی چون علیرضا اکرام پور را به شمار آورد. همانی که در اولین روز از زمستان سال ۱۳۳۶ سرمای طبیعت را با نفس گرم خود طراوت بهاری بخشید و فضای خانواده مذهبی...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید علیرضا محمدعلی پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد عليرضا محمدعلي پور »
شکوفههای رنگارنگ بهاری، درختان زمستان زده را زینتی چشمگیر داده بودند. در نهمین روز از فروردین سال 1345 بود که در شهرستان نیریز، میان خانهای بیآلایش و ساده، غنچه وجود «علیرضا» صفا بخش دل اهل خانه شد و نور و شادی را در فضای آن پراکنده ساخت. هنوز راه رفتن را بخوبی نیاموخته بود که بر کنار سجاده پدر مینشست و معصومانه بر قیام و قعود وی مینگریست. کمکم رکوع و سجود را فراگرفت و عشق به پرستش...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد عليرضا محمدعلي پور »
شکوفههای رنگارنگ بهاری، درختان زمستان زده را زینتی چشمگیر داده بودند. در نهمین روز از فروردین سال 1345 بود که در شهرستان نیریز، میان خانهای بیآلایش و ساده، غنچه وجود «علیرضا» صفا بخش دل اهل خانه شد و نور و شادی را در فضای آن پراکنده ساخت. هنوز راه رفتن را بخوبی نیاموخته بود که بر کنار سجاده پدر مینشست و معصومانه بر قیام و قعود وی مینگریست. کمکم رکوع و سجود را فراگرفت و عشق به پرستش...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید جمعه بیگی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد جمعه بيگي »
پروانهسان در طواف شمع عشق بالهایش سوخته و خاکستر شده بود ولی از سوختن پروایی نداشت و در راه وصال از آتش هراسی به خود راه نمیداد. غنچه وجود شهید جمعه بیگی، در تاریخ 10/5/1341 در روستای بسترم، از توابع شهرستان نی ریز، در خانوادهای با ایمان و مذهبی شکوفا شد. دوران طفولیت را در دامن طبیعت و در محیط آرام خانه سپری میکرد. هفت ساله که شد برای فراگرفتن الفبای زیستن، در دبستان برزگران بسترم ثبتنام و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد جمعه بيگي »
پروانهسان در طواف شمع عشق بالهایش سوخته و خاکستر شده بود ولی از سوختن پروایی نداشت و در راه وصال از آتش هراسی به خود راه نمیداد. غنچه وجود شهید جمعه بیگی، در تاریخ 10/5/1341 در روستای بسترم، از توابع شهرستان نی ریز، در خانوادهای با ایمان و مذهبی شکوفا شد. دوران طفولیت را در دامن طبیعت و در محیط آرام خانه سپری میکرد. هفت ساله که شد برای فراگرفتن الفبای زیستن، در دبستان برزگران بسترم ثبتنام و...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید سعید مهدی پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
در سومین روز از اردیبهشت سال ۱۳۴۷، همان زمان که دستهای بخشنده آسمان، زمین را با بارش بارانهای بهاری سرسبز و پرطراوت کرده بود، میان خانوادهای مذهبی در روستای ایج از توابع شهرستان استهبان، کودکی چشم به هستی گشود که زندگی را برای پدر و مادر سبزتر کرد. نام او را سعید نهادند و به تربیت او پرداختند. هنوز چند صباحی از نوازش دستهای پرمهر مادر بر سر سعید نمیگذشت که آن دستها با مرگ مادر سرد شدند...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
در سومین روز از اردیبهشت سال ۱۳۴۷، همان زمان که دستهای بخشنده آسمان، زمین را با بارش بارانهای بهاری سرسبز و پرطراوت کرده بود، میان خانوادهای مذهبی در روستای ایج از توابع شهرستان استهبان، کودکی چشم به هستی گشود که زندگی را برای پدر و مادر سبزتر کرد. نام او را سعید نهادند و به تربیت او پرداختند. هنوز چند صباحی از نوازش دستهای پرمهر مادر بر سر سعید نمیگذشت که آن دستها با مرگ مادر سرد شدند...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید قاسم صالح
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد قاسم صالح »
سپیده سر زد و از این شب قفس رفتند چنین پرنده شدند و ز دسترس رفتند یک گلدان شمعدانی، یک جانماز تبرک شده و مهری که جای پیشانی تو روی آن بود هنوز توی خانه است؛ هرروز شمعدانی را آب میدهم، جانماز را پهن میکنم و پیشانیم را جای پیشانی تو، روی مهری که خاکش، خاک کربلاست میگذارم ولی نمیتوانم مثل تو باشم، از نماز تا شهادت که میگویند کوتاه است، تو خوب راهت را پیدا کردی. راهیافته شهید، قاسم صالح...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد قاسم صالح »
سپیده سر زد و از این شب قفس رفتند چنین پرنده شدند و ز دسترس رفتند یک گلدان شمعدانی، یک جانماز تبرک شده و مهری که جای پیشانی تو روی آن بود هنوز توی خانه است؛ هرروز شمعدانی را آب میدهم، جانماز را پهن میکنم و پیشانیم را جای پیشانی تو، روی مهری که خاکش، خاک کربلاست میگذارم ولی نمیتوانم مثل تو باشم، از نماز تا شهادت که میگویند کوتاه است، تو خوب راهت را پیدا کردی. راهیافته شهید، قاسم صالح...